تک پآرتی جئون ـ[عشق در لابه لای تنفر]
{درخواستی}
جونگ کوک:یا بورا رو پیداش میکنین یا همتونو از روی زمین حذف میکنم(عربده)
بادیگارد1:باشه ارباب همه جارو دنبالشون میگردیم
بادیگارد2:حتما پیداشون میکنیم
جونگ کوک:انقدر چرت و پرت نگین سریع برین دنبالش(داد)
حتی برای جون خودشونم که شده از جلوی چشمای جونگ کوک گمشدن
شاید اسمش ازدواج با تنفر یا ازدواج اجباری بوده
ولی نمیتونست جلوی عاشق شدنشو بگیره...
کی میدونست اون دختر کجاست؟
شاید توی یه بار؟با یه دامن مشکی کوتاه!دامنی که با رقصیدن بورا و بادی که از حرکتش ایجاد میشد به حرکت در میومد
شایدم اون دوتا بطری الکل روی میز بار هم کار بورا بوده...
بلاخره به سمت میز رفت گوشیشو دستش گرفت که با ساعت
مواجه شد..خواست از بار خارج شه که به بادیگاردای جونگ کوک برخورد کرد..بورا میخواست حرف بزنه ولی یادش اومد که اونا کی ان پس ساکت موند چون میدونست قرار نیست
خودش با این همه مستی سالم به عمارت برگرده...
(پرش زمانی به ۳۰مین بعد)
جونگ کوک:خوشخالی اجازه میدم اول توضیح بدی کجا بودی بعد به تنبیهت برسم؟
بادیگارد:ارباب ایشون توی با...
جونگ کوک:اون دهنتو ببند تا وقتی اسمتو نیاوردم حرف نزن
بادیگارد:ببخشید ارباب
بورا:اوم بیرون بودم(مسته و حرفاش دست خودت نیست)
جونگ کوک:واو..و کجا؟
بورا:عه چقدر سوال میکنی ایش
جونگ کوک:جواب سوالمو بده کدوم گوری بودی با این دامن و پیرهن کوتاه(عربده)
بورا:یاا سرم داد نزن(بغض)
جونگ کوک:هوففف
بورا:خیلی بدی اصن(پیشونیشو میزاره رو سینه ی جونگ کوک و یه مشت اروم به سینش میزنه)
جونگ کوک:ببخشید
بورا:نمیخوام
جونگ کوک:ببخشید بیبی گرل
بورا:اوم...باشه بخشیدم
جونگ کوک:افرین گود گرل
بورا:اوهوم
جونگ کوک:بنظرت امشب مبل رو بشکونیم و جدیدشو بخریم یا تخت؟
بورا:عههه
جونگ کوک:خوب میفهمی منظورم نه؟قرار نیست از تنبیهت بگذرم مادمازل!(جدی)
و شاید اون صدایی که کل شب عمارتو پرکرده بود صدای بورا بود.....
پایان
عصای عیسی تو کون هرکی لایک نکنه🙂
نظر بدید چطور شدش؟
جونگ کوک:یا بورا رو پیداش میکنین یا همتونو از روی زمین حذف میکنم(عربده)
بادیگارد1:باشه ارباب همه جارو دنبالشون میگردیم
بادیگارد2:حتما پیداشون میکنیم
جونگ کوک:انقدر چرت و پرت نگین سریع برین دنبالش(داد)
حتی برای جون خودشونم که شده از جلوی چشمای جونگ کوک گمشدن
شاید اسمش ازدواج با تنفر یا ازدواج اجباری بوده
ولی نمیتونست جلوی عاشق شدنشو بگیره...
کی میدونست اون دختر کجاست؟
شاید توی یه بار؟با یه دامن مشکی کوتاه!دامنی که با رقصیدن بورا و بادی که از حرکتش ایجاد میشد به حرکت در میومد
شایدم اون دوتا بطری الکل روی میز بار هم کار بورا بوده...
بلاخره به سمت میز رفت گوشیشو دستش گرفت که با ساعت
مواجه شد..خواست از بار خارج شه که به بادیگاردای جونگ کوک برخورد کرد..بورا میخواست حرف بزنه ولی یادش اومد که اونا کی ان پس ساکت موند چون میدونست قرار نیست
خودش با این همه مستی سالم به عمارت برگرده...
(پرش زمانی به ۳۰مین بعد)
جونگ کوک:خوشخالی اجازه میدم اول توضیح بدی کجا بودی بعد به تنبیهت برسم؟
بادیگارد:ارباب ایشون توی با...
جونگ کوک:اون دهنتو ببند تا وقتی اسمتو نیاوردم حرف نزن
بادیگارد:ببخشید ارباب
بورا:اوم بیرون بودم(مسته و حرفاش دست خودت نیست)
جونگ کوک:واو..و کجا؟
بورا:عه چقدر سوال میکنی ایش
جونگ کوک:جواب سوالمو بده کدوم گوری بودی با این دامن و پیرهن کوتاه(عربده)
بورا:یاا سرم داد نزن(بغض)
جونگ کوک:هوففف
بورا:خیلی بدی اصن(پیشونیشو میزاره رو سینه ی جونگ کوک و یه مشت اروم به سینش میزنه)
جونگ کوک:ببخشید
بورا:نمیخوام
جونگ کوک:ببخشید بیبی گرل
بورا:اوم...باشه بخشیدم
جونگ کوک:افرین گود گرل
بورا:اوهوم
جونگ کوک:بنظرت امشب مبل رو بشکونیم و جدیدشو بخریم یا تخت؟
بورا:عههه
جونگ کوک:خوب میفهمی منظورم نه؟قرار نیست از تنبیهت بگذرم مادمازل!(جدی)
و شاید اون صدایی که کل شب عمارتو پرکرده بود صدای بورا بود.....
پایان
عصای عیسی تو کون هرکی لایک نکنه🙂
نظر بدید چطور شدش؟
۵.۹k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.